خاطرات دلبند خانواده

ماهان یاد گرفته مهر رو برداره سجده کنه خیلی واضح میگه الله ابر تسبیح می گیره ذکر میگه ... ...

با سلام دیشب مهمونی خونه مامان جون بودیم. بچه یاد گرفته همه رو بتروسونه. عروسک برداشته بود مینداخت رو همه میگفت هاب هاب خودشم از خنده غش می کرد و دستشو میذاشت رو صورتش ... انقدر شیطونی کرد مامانش دعواش کرد که ماهان دست به سینه بشین ... اینم عکسش ...

بالاخره جیگری دندون دراورد ... با چه سختی ازش عکس انداختیم اثلا اجازه نمیداد ...

مامان ماهان میگه: وقتی زنگ در به صدا میاد زود ماهان میره سمت آیفون و میگه آبا آبا موقع شام خوردن همش میاد پشت باباش و به صورتش نگاه میکنه وقتی انگور میخوره میبره یه دونه هم میده به باباش. حتی یه بار که باباش خواب بود باز  انگورو گذاشته تو دهن باباش. باباش میگه ماهان بیا بغلم بدو بدو میپره بغل باباش  نگی ماشاء ا... ناراحت میشما ... ...

یکی از بهترین کارایی که خوب درکش میکنه اینه که کنترل تلوزیون رو برمیداره و دائم می خواد کانال هارو عوض کنه. همش رو میز میره و می خواد نا نای کنه. تازه ........................... کشوی میز تلوزیونش رو هم شکونده. عکسی در حین ارتکاب جرم ...

افطاری خونه دایی نا بودیم که آقا ماهان به کمک عمو بهرامش ورزش میکرد اونم از نوع حرفه ای. ...

تو ماه رمضان ماهان به همراه خانواده مسافرت رفتند. عکسای شمالو براتون میزارم ...     ...

این عکسارو عمه سمیه جون فرستاده وقتی که ماهان پشت مبل تو خونه مامان جون گیر کرده و کمک میخواد و گریه میکنه . ...